نوشتن با لپ تاب عاریهای همسر را دوست ندارم. ولی چشم و چارم توان نوشتن مطالب رادیو را با گوشی ندارند. راستش هنوز به اینکه کسره به جای شیفت وی کلید دیگری ست و ضمه به جای شیفت و سین کلید دیگری ست عادت نکرده ام. یک ماه و نیم استفاده از لپ تاب عاریه کجا و 10 سال زیست شبانه روزی با ماسماسک خودم کجا. این جناب بشیررایانه هم که معلوم نیست کجاست؟ حالا خب کرونا آمده که آمده بیا و لپ تاب ما را ببر منزل درست کنْ تعهد کاری چه میشود؟ راستی این لپ تاب عاریهای علاوه بر ایرادات فوق الذکر به جای ترکیب شیفت و ف که باید بشود ویرگول همچین میکند: ْ
خلاصه دست ما را گذاشته وسطِ پوست گردوْ نمیدانیم چه کنیم
برنامههای سال جدیدم را نوشتم روی کاغذ. این مدیر تحریریهی جدید را دوست ندارم. نه که نداشته باشم ولی نمیتوانم به کسی که تا همین دیروز آقای ر خاکی و ساده و راحت و روان بود یک دفعه بگویم دکتر ر ، سخت است خدایی (ویرگول را پیدا کردم) تازه یک گروه هم زده توی واتس اپ و جملههای نارادیویی نویسندهها را اصلاح میکند که به مرور هی بهتر و بهتر شوند. نمیدانم چرا تا به حال یک جمله هم از من ننوشته و اصلاح نکرده، کلا هر متنی که براش میفرستم یک ایموجی دست زدن میفرستد و تمام، گاهی هم بعد از فرستان موضوع برنامه میگوید آفرین.
نمیدانم همه دکتر که میشوند کم حرف میشوند یا نه.
داشتم فکر میکردم فردا روزی که من هم مدرک دکتری ام را بگیرم دنیای بیرون همین طور راحت با من آداپته میشود و بهم میگوید: دکتر مشتاقی؟ چطوری میتوانید؟ من که بعد از یک ماه و نیم استفاده از این لپ تاب هنوز به فشار کلیدهایش هم عادت نکرده ام. شما چطور یک شبه عادت میکنید به صورت دسته جمعی به یک نفر بگویید دکتر؟
از همهی اینها گذشته میتوانید عادت کنید توی خیابان که هم را دیدید، دست ندهید و بوس نکنید و همدیگر را سفت فشار ندهید؟ ما تا حالا فقط به فاصلهی طبقاتی عادت داشتیم.